الن ویک یک نویسنده مشهور در زمینه داستان های جنایی و ترسناک است.او از کودکی به استفان کینگ علاقه داشته و او را الگوی خود در داستان سرایی می داند.الن بعد از به اتمام رساندن یکی از کتاب هایش و فروش آن و کارهایی از این قبیل تصمیم میگیرد که با همسر خود برای تعطیلات به شهر کوچکی بروند.بعد از رسیدن به شهر مورد نظر به رستورانی می روند تا کلید کلبه ای را که اجاره کردهان را تحویل بگیرند اما از شانس بد الن یک پیرزن ناشناس کلید کلبه ای را به الن می دهد و به او می گوید که منتظر او و همسرش است.بعد از رسیدن به کلبه اتفاقات ناگواری می افتد و همسر الن ویک به درون دریاچه ای پرت میشود.پیرزن ناشناس به الن میگوید که برای نجات زنش تنها باید داستانی مطابق گفته های پیرزن بنویسد.الن شروع به نوشتن میکند اما فردی نمیگذارد که داستان تمام شود و الن را نجات میدهد.الن به شهر بازمیگردد و با کمک دوست خود بری تصمیم به پیدا کردن همسر الن و کشف راز هایی از شهری که در آن قرار دارند میگیرند.در نهایت الن ویک میفهمد که پدرش قبل از تولد الن او و مادرش را ترک کرده ولی داستانی مینویسد که در آن این اتفاقات ناگوار برای او بیفتد.الن نیز سعی میکند که داستان خود را به پایان برساند و پایان آن را طوری تغییر دهد که همسرش زنده بماند.در میان پرده پایانی بازی میبینیم که همسر الن زنده می ماند ولی اثری از الن در بازی وجود ندارد.این امکان وجود دارد که الن پایان داستان را طوری نوشته که خود را قربانی نجات همسرش کند و یا آن را طوری نوشته که در بین دیگران نباشد و پنهانی زندگی کند.
الن ,داستان ,همسر ,نجات ,شهر ,همسرش ,بعد از ,به شهر ,را طوری ,همسر الن ,الن ویک
درباره این سایت